کد مطلب:90418 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:125

پرواپیشه و بخشندگی











«و یعطی من حرمه»

واژه ها

عطاء: دهش، بخشش، انعام، معاطاه، بخشش متقابل. عطیه تنها در مورد انعام و بخشندگی است و با جود به یك معناست، با این تفاوت كه استعمال جود فقط در چیزهایی است كه ذخیره شده باشد مانند علم یا مال یا چیز دیگر، در انسان یا غیر آن «یقال رجل جواد و فرس جواد». اما عطیه و عطا، تنها در مال است.

حرمان: بی بهره بودن، بی روزی ماندن، بی بهرگی، بی نصیبی.

ترجمه: انسان با تقوا، انعام و بخشش خود را حتی از كسی كه او را از مال خود بی بهره نموده است، دریغ نمی كند.

شرح: این خصلت یكی از مكارم اخلاق است كه در پوشش سخاوت قرار گرفته و از مصادیق آن می باشد. ملا صالح مازندرانی در شرح این جمله می گوید:

[صفحه 435]

«فاذا احسنت الی احد و لم یقابل احسانك باحسان اولم یشكرك او اساء الیك، لا ترغب عن الاحسان الیه و الی غیره بسبب الكفران، فانه اذا لم یشكرك فقد یشكرك غیره و لو لم یشكرك غیره ف: «ان الله یحب المحسنین» كما نطق به القرآن المبین و كفی به شرفا و فضلا.»: انعام و احسان، در ذات خود نیكوست، پس اگر به كسی احسان نمودی و او در مقابل احسان تو، احسان نكرد و یا تشكر و تقدیر ننمود و یا از احسان و تشكر گذشته با تو بدرفتاری كرد، از احسان به او غیر و او، چشم پوشی مكن، چرا كه این احسان بدون تقدیر نخواهد ماند، اگر او از تو تشكر نكرد، دیگری از عمل پسندیده ی تو قدردانی خواهد كرد و بر فرض كه هیچ كس از عمل ارزنده ات تقدیر نكند، خداوند تو را از جزای نیكوكاران محروم و بی نصیب نخواهد گذاشت و در فضیلت و شرافت انسان نیكوكار، همین بس كه مورد محبت خداوند قرار گرفته آنجا كه می فرماید: «خداوند نیكوكاران را دوست می دارد.»

به هر حال، انعام و بخشش، از پسندیده ترین صفات آدمیان است و هر انسان فضیلت خواه، برای جلب محبت دلها به خود، در جستجوی آن است، «ان القلوب مجبوله علی حب من احسن الیها»: به درستی كه، دلهای آدمیان بر محبت احسان كننده، آفریده شده و در سرشت آنها، وجود این معنا غیر قابل انكار می باشد. به علاوه این خصلت از صفات جمال الهی نشات گرفته، زیرا او بخشنده است و هر بخشنده را دوست می دارد.

اما بعد مفهوم عطا و بخشش و كارآیی آن در جامعه، با مقایسه ی با عدل به گونه ای است كه مولا امیرالمومنین علیه السلام در جواب سائل فرمود:

«العدل یضع الامور مواضعها و الجود یخرجها من جهتها و العدل سائس عام و الجود عارض خاص فالعدل افضلهما و اشرفهما.»: عدل و داد، كارها را در جای خود قرار می دهد، اما جود، امور در جای خود قرار گرفته را از محور خویش بیرون می برد.

[صفحه 436]

عدالت سیاستگذاری عمومی وجود پدیده ای خاص است. پس عدل از جود برتر است و شریفتر است.

گویا سائل در كارآیی عدل و جود، ابهام داشته و برای رفع ابهام خود این سوال را مطرح نموده است علت وجود این ابهام در ذهن سائل این بوده كه شاعران و مداحان، همیشه از جود افراد سخن می گویند اما از عدالت عدالت گستران كمتر بحث كرده اند مولا از ابهام سائل، پرده برداشته و نقش جود و عدل را در جامعه، مشخص نموده و می فرماید: عدل از جود برتر و اشرف است. سوال دیگر در این جا این است كه آیا مفهوم جود و عطا در مورد مصادیق آن دو یكسان است و یا با هم تفاوت دارند؟ مثلا به خداوند جواد، گویند «یا جواد یا معطی» و بر بندگان نیز.

آیا جود خداوند و بندگانش یكی است؟ و اگر تفاوت دارند، تفاوت آنها در چیست؟

جواب: اطلاق جود بر خدا به یك معنا و بر مخلوقات به معنای دیگری است.

جود و بخشش الهی، كمال مطلق است و از پذیرش قیود و حدود و تطرق نقص عاری است، اما بخشش بندگان، در حد قیود قرار گرفته و بین نقص و كمال در نوسان است.

«عن احمد بن سلیمان قال: سئل رجل اباالحسن علیه السلام و هو فی الطواف فقال له: اخبرنی عن الجواد فقال: ان لكلامك وجهین، فان كنت تسئل عن المخلوق، فان الجواد الذی یودی ما افترض الله عز و جل علیه و البخیل من بخل بما افترض الله علیه و ان كنت تعنی الخالق، فهو الجواد ان اعطی و هو الجواد ان منع، لانه اعطی عبدا اعطاه ما لیس له و ان منع، منع ما لیس له.»: احمد بن سلیمان گوید: مردی از ابی الحسن علیه السلام در حالی كه خانه ی خدا را طواف می كرد، پرسید جواد كیست؟ فرمود: پرسشی كه تو داری دو جنبه دارد: اگر از جود مخلوق می پرسی، جواد آن كسی است كه واجبات الهی را ادا كند، یعنی حقوق

[صفحه 437]

مالی خود را بپردازد و در مقابل آن، بخیل كسی است كه به واجبات الهی بخل ورزد و آن را انجام ندهد و اگر از جود و بخشش خالق سوال می كنی، خداوند جواد مطلق است ببخشد یا نبخشد، اگر به كسی چیزی ببخشد، این بخشش در حق كسی است كه از انعام الهی بهره گرفته و اگر انعام نكند باز هم جواد است، چرا كه كسی را از حقش ممنوع نكرده است.

به تعبیر دیگر، اگر بنده ای بخشنده باشد، این بخشندگی برای او صفت كمال است و اگر بخل ورزد، این بخل نقصی است كه او را در جهت حركت به كمال متوقف نموده است.

اما بخشندگی خداوند، در هر حال كمال مطلق است او به جود متصف است ببخشد یا نبخشد اگر نقصی باشد از قابل است، نه از فاعل.

علی علیه السلام، بزرگ مرد تاریخ و الگوی جود و سخا، كسی كه مادر روزگار مانند او نزایید. و نخواهد زایید، جود و بخشش را آنچنان زنده نگهداشت كه پویندگان این راه، با جود و بخششی كه دارند، خود را مدیون جود او می دانند، زیرا بخشندگان با تمكن مالی، به این خصلت قیام می كنند اما علی علیه السلام در تمكن و عدم تمكن، جود را ارج نهاد.


جمعت فی صفاتك الاضداد
و لهذا عزت لك الانداد


حاكم زاهد فقیر جواد
فاتك ناسك حلیم شجاع


او قافله ی انسانیت را تا حد ایثار، بدرقه نمود و جهان بشریت را مرهون خدمات ارزنده ی خود نمود.

او خود فرمود: روزی كه با دخت پیامبر عظیم الشان اسلام صلی الله علیه و آله و سلم ازدواج نمودم، در خانه فرشی نداشتیم، اما صدقات و بخششهایم قبیله ی بنی هاشم را فراگرفته بود.

مردی حاجتمند، به آن جناب عرض حاجت نمود، مولا فرمود: حاجتت را بر زمین بنویس، تا به آن آگاه شوم و به گفتن نیاز نیست، چرا كه نمی خواهم ذلت سوال را در روی تو بنگرم. حاجتمند خواسته ی خود را بر زمین نوشت، مولا به قنبر دستور داد،

[صفحه 438]

تا او را دو حله بپوشاند، وی پس از اخذ عطیه، اشعاری در منقبت آن جناب سرود


كسوتنی حله تبلی محاسنها
فسوف اكسوك من حسن الثنا حللا


ان نلت حسن ثنائی نلت مكرمه
و لست تبغی بما قد نلته بدلا


ان الثناء لیحیی ذكر صاحبه
كالغیث یحی نداه السهل و الجبلا


لا تزهد الدهر فی عرف بدات به
فكل عبد سیجزی بالذی قبلا


مولای من، حله ای به من پوشاندی كه دیر یا زود كهنه خواهد شد.

و من در ثناگویی و ستایش، بر اندام شخصیت والایت، حله هایی در سلك سخن آورده ام كه هرگز نابود نمی گردد.

من از كرامت و بزرگواریت برخوردار شدم و شما در مقابل آن مدح و ستایش مرا می شنوید و این دو در نظر حقیقت بین شما یكسان نیست (یعنی در برابر كرامتت چیزی را به عنوان بدل و جایگزین آن نمی خواهید) ستایش و تمجید نام صاحب جود را زنده نگه می دارد، همانگونه كه ابر پرباران، كوه و دشت و بیابان را سیراب می سازد و به آنها نشاط می بخشد. مولایم چنان كرامت و بزرگواری را گسترش بده كه روزگار تو را در این راه زاهد نپندارد. جزا و پاداش نیكو از آن آن بنده ی نیكوكاری است كه در طول عمر خود، جز نكوكاری شیوه ای نداشته است.

مولا پس از شنیدن اشعار، به قنبر دستور داد، تا صد دینار بر عطیه ی وی اضافه كند، حاضران گفتند: او نیازی به این مال نداشت، پس این بخشش مجدد برای چیست؟

جواب داد: از پیامبر شنیدم كه فرمود: «انزلوا الناس منازلهم.»: با مردم در حد شخصیتشان رفتار كنید. یعنی این مرد قدرش بالاست، چرا كه انعام را به تشكر و قدردانی كه موجب فزونی نعمت است، كشانده به این لحاظ به انعام بیشتر دست یافت، سپس فرمود: در شگفتم از كسانی كه بردگان را به مال تصاحب می كنند، چرا دلهای آزادگان را با بذل و بخشش به خود جلب نمی كنند.

[صفحه 439]


صفحه 435، 436، 437، 438، 439.